سه شنبه 92 مهر 30 , ساعت 11:51 صبح
مثل آن مسجد بین راهی تنهایم…
هر کس هم که می آید مسافر است می شکند …..
.هم نمازش را، هم دلم را …
و می رود …
از کدام سو دورم می زنی؟
می خواهم از همان سو …
دورت بگردم!
من را تو ببخش چشم من کور!
دستم برود به زیر ساطور!
تقصیر دلم نبود دزدی
چشم تو سیاه بود و مغرور!
کلمه ای نیست
هیچ!
میان «من و تو»
این «واو» حرف بی ربطی است.
نوشته شده توسط زیبا | نظرات دیگران [ نظر]